نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

خیریه بی مرز

پنجُمين بازارچه خيريـه مهـــــــرورزى با كودكان مناطق محروم ميدان احسان، معالى آباد، خيابان دنا، سالن اجتماعات مجتمع مسكونى فرهنگ ١٧ تا ٢١ اسفند ١١ صبح  تا ١١ شب با حضور گروه هاى طراحى لبـاس، زيـورآلات، محصولات چرمى و نمدى،آلبوم عکس، دفترهاى دست ساز، دريم كچر، گل و گياه، غذا و شيرينى هاى خانگى منتظر حضور گرمِ تان هستيم ❤️ ...
15 اسفند 1394

بهار تو راهه

هر سال انگار بهار زودتر از راه میرسه، شکوفه های بادام زودتر در میان و عطر و بوی عید و نوروز زودتر همه جا می پیچه ... با اینکه خونه تکونی رو شروع کردم و دنبال کمترین تعطیلی برای به سرانجام رسوندن کارای خونه هستم اما جمعه برای دیدن شکوفه های بسیار زیبای بادام بچه ها رو بردیم مهارلو کنار دریاچه نمک پر بود از گربه نوروزیهای رنگارنگ که من یادمه تو بچگیهام همیشه سیزده بدر ها ازینا میدیدم ... عاشق این شهر چهار فصلم، درست دوهفته پیش به فاصله یک ساعت از شیراز وسط سفیدی برف و سرما بودیم، و این هفته به فاصله نیمساعت سفیدی شکوفه های زیبای بادام رو تماشا کردیم ... بچه های گل من در کنار دریاچه نمک ... نگران چی هستی فدای اون صورتت .....
11 اسفند 1394

سپاس

امروز از طرف مدرسه نیکا اردوی مادر و کودک ترتیب داده شده که بچه ها همراه مادر ها یک روز گردش کنن و خوش باشن، دلم میخواست منم نیکا رو میبردم، البته گل پسری رو هم میبردیم اما چون سه شنبه ست و نمیتونم مرخصی بگیرم قرار شد شرکت نکنیم، یعنی ترجیح دادم نیکا رو هم تنها نفرستم (بعضی از بچه ها گفتن تنهایی شرکت می کنن)، دختر گلم خیلی هم قشنگ و منطقی قبول کرد که نره، البته خونه مامان جونش هم کم از اردو نیست براش، خدا رو شکر مامان جونش باهاش بازی می کنه و اونجا بودن رو خیلی دوست داره، انقدر که ساعت شش صبح بدون اینکه من صداش کنم از خواب بیدار شد و لباس پوشید، کلی وسیله بازی هم برداشت که بره خونه مامان جون .... صبح بچه ها رو میذارم خونه مامان اینا، کیان...
4 اسفند 1394
1